ما امسال بدترین تابستون رو از سر گذروندیم.بدترینش رو

باور نمیکنید؟

ما اواخر خرداد یکسری علائم تو مادرم دیدیم و تابستونمون رو با این نگرانی شروع کردیم

نگرانی ای که تبدیل شد به تشخیص سرطان متاستاتیک، تبدیل شد به نگهداشتن این تشخیص تو دلمون برای خوب بودن حال خودش، شد لو رفتن داستان و قهرش با ما. شد جراحی با ریسک بالا، یازده ساعت دم در اتاق عمل تنها موندن، شد شب ها بیمارستان موندن و مدیریت عوارض بعد از جراحی. شد مراقبت از بد اخلاق ترین، بی اغراق میگم بداخلاق ترین مریض کل کهکشان تو خونه!!

 

و این همه ی ماجرا نیست، آخر هفته ی پیش ا داشتیم برنامه میریختیم چجوری مدیریت کنیم که به یه تفریح آخر تابستونی برسیم و خستگی درکنیم، در واقع برسن البته، من پست ثابت تو خونه دارم. نشد ولی

اینروز ها مامانم بهتره من با یه مهره ی شکسته رو تخت افتادم، و از منظره ی سقف نهایت لذت رو میبرم 

الان باورتون شد؟ :))

تابستان خود را چگونه گذراندید

نامه به دختری که هنوز زاده نشده و باقی قضایا

رو ,ی ,تو ,آخر ,نگرانی ,یه ,تبدیل شد ,شد به ,تو خونه ,چجوری مدیریت ,مدیریت کنیم

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گروه فرهنگی هنری رسانا ایام من کِلک پندار واقعگرایی در ایده وبرداشت بارعایت حقوق همگانی تولیدی قابلمه گرانیت و تولیدی قابلمه تفلون صبح کولر گازی ایران تربیت بدنی و علوم ورزشی مسافرت های ارزان ثبت شرکت